زندگی بود روان همچو چشمه ساران
 
مردی از شولم A MAN OF SHOULAM
مطالب هنری ،ورزشی، خاطرات شخصی و متنوع ANYTHING
 
 

این روزها فصل درو وجمع آوری برنج از شالیزارهای روستا است .با وجود اینکه نزدیک به سی سال است از محیط روستا دورم و  گرفتار شهرو پوچیها وخوشیهای روزمره آن هستم اما هرگز روزهای سخت وشیرین کودکی ونوجوانی هایم را در روستا ازیاد نبرده ام. من هنوز  ده یا دوازده سالم بیشتر نشده بود که با مزرعه وشالی و درو برنج آشنا شدم .در سن سیزده سالگی یک درو گر قهار بودم وچنان مشت مشت چندین ساقه از شالی را با  درو از دَم تیغ میگذرانیدم وروی ساقه های بریده شده به مهارت پخش میکردم که مَپرس!!

صبحها خورشید دمیده از خانه به مزرعه می رفتیم و در معرض نور وگرمای شدید آفتاب تا ساعت 12 ظهر به کار درو مشغول می شدیم.روستا نه اب شهر  داشت(هنوزهم ندارد) و نه برق(که اکنون دارد) بنابر این ما از آشامیدن آب خنک هم محروم بودیم یکی از افراد خانه وسط کار مجبور بود با طی مسافتی از نزدیکترین چشمه ها یا چاههای منازل مردم آبی بر ضرف بزرگ مسین که به آن " مَشَبَه" یا" چیری " میگفتند بریزند وبیاورند  پدر من در دو منطقه مزرعه داشت یکی نزدیک منطقه سیا چولافت ودیگری منطقه موسوم به دکانسرا بود. اگر در حال درو در منطقه نزدیک به سیا چولافت،  بودیم از آب چاه خانه مرحوم کاسعلی عابدینپور آب بر می داشتیم واگر در منطقه در منطقه دکانسرا کار می  کردیم از چشمه نزدیک منزل مرحوم عسگر روزه دارو یا از از چشمه وچاه منزل خانواده صبوری آب شرب برداشت میکردیم. آب تا به دست ما برسد به ما ولرم میشد ولی به هر حال تازه بود می خوردیم ، رفع عطش میکردیم وجانی تازه می گرفتیم.

ما دورأس اسب داشتیم که با مرحوم حاج حسین گنجی مقدم شریک بودیم .اسبها در فصل ییلاق مورد استفاده کار گله داری و پرورش گوسفند خانواده مرحوم حاج حسین قرار می گرفت ودر فصل درو برنج جهت حمل برنجها از مزرعه به انبار مورد استفاده ما بودند.عصرها مادر وپدرم ومیرفتند مزرعه وشالیهایی را که روز قبل درو کرده بودیم ودر معرض آفتاب خشک و سبک شده بودند دسته دسته میکردند  .ما یعنی من وبرادرم حبیب می رفتیم اسبها را یراق می بستیم  پالان می گذاشتیم وبا تسمه پشمین محکم به اسب می بستیم بعد روی پالانها  وسیله ای چوبین و محکم که بیشتر از چوب درخت شمشاد تهیه میشد وبه آن " کتیلَه چو" می کفتیم می گذاشتیم وآن را هم با تسمه محکم به اسب میبستیم و راه می افتادیم به طرف مزرعه .ازخانه تا مزرعه حدود یک کیلومتر راه بود که ازکنار یا میان مزارع می گذشت ما با طی این مسیر میرفتیم مزرعه وشالیها را در هر اسبی حدود بیست وشش یا سی دسته بار می زدیم وبرمیگشتیم و می بردیم در انبار نزدیک خانه خالی می کردیم .هر روز بیشتر از شش یا هفت بار نمی توانستیم برویم وبرگردیم چون هم اینکه هوا تاریک می شد وهم اسبها خسته می شدند. بنابر این مدت حدود دو هفته کار ما همین بود.ما به کارهای سخت عادت داشتیم وبدنهای ما آهنین بود  .تمام چربیهای بدن من آب شده بود و در عوض بسیار فرز وچابک بودم. گاهی اوقات هم اسب سواری  وچنان حالی میداد که حظ می کردیم. یاد آن روزها وایام به خیر که جز خاطره ای دور اینک چیزی برای ما نمانده. ما فرزندان کار وتلاش بودیم. هم کشاورزی می کردیم . هم درس میخواندیم و همانطور که قبلا گفتم 17500کیلومتر پیاده راه رفتم ( از شولم تا گِشت) تا توانستم سه سال راهنمایی تحصیلی را بگذرانم و بروم دبیرستان، هم  اینکه بعد از فارغ شدن از کار درو مزرعه ورزش می کردیم (کشتی، والیبال وفوتبال ) کوه می رفتیم، شکار می رفتیم، ماهیگیری می رفتیم و.......خلاصه ما تمام فصل فعال بودیم و مثل امروز در بند تلویزیون وماهواره و انواع گوشیهای موبایل و اس ام بازی و این جور کارها نبودیم. گرچه مشکل شنوایی داشتم اما از نظر جسمی تنی سالم و وروانی آرام و محیطی بکر و بدون هیاهو داشتم. یادش به خیر ......

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

ز
ساعت20:27---29 مرداد 1393
انچه نوشتی خصوصیات محله ای به نام لات است نه شولم جان دل چشم و چشم دل خوب باز کن
پاسخ:لات جزعی از شولم وشولم مجموعه ای ازلاتهاست تحت عناوین خاص منطقه ای خودش (مثل شولمروار، صالح سرا، دیلمبیجار و.....)چه فرقی میکند وقتی سرو ته روستایی دوکیلومتر نشود تفاوتی بین زندگی مناطق آن نیست.به هرصورت برای نظرشما احترام قایلم واز توجه وحضور سبزتان در وبلاگ مردی از شولم نهایت تشکر را دارم .دمت گرم وعمرت مستدام وسلامت باشی عزیز


جلال
ساعت7:44---23 مرداد 1393
سلام شیر محمد
همچنان از نوشته ها و عکس هایت لذت می بریم
http://neveshtehayejalal.blogfa.com/


asi
ساعت15:21---18 مرداد 1393
سلام.
به به چه باصفا.
مرسی از عکسهای زیبا تان.
17500کیلومتر یا 17500 متر پیاده راه رفتید؟
موفق و سربلندباشید

پاسخ:17500کیلومتر یعنی روزی 22 کیلومتر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ مردی از شولم خوش آمدید.این وبلاگ در برگیرنده مطالب مختلفی شامل خاطرات ، شعرمحلی وتالشی،شعرهای روز و نیز تصاویرمی باشد. این وبلاگ یک وبلاگ شخصی است و مطالب ان در زمینه های مختلف نقطه نظرات خودم می باشد امکان این هست که در بعضی موارد اشتباهاتی در بیان رخ دادهایی که جنبه غیر شخصی داشته باشد، وجود داشته باشد .در مورد شعرها نیز عرض شود تمام شعرها را خودم سروده ام وبراین باورم استفاده ازمطالب دیگران به نام خودهنر نیست.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مردی از شولم و آدرس shirmohammad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 113
بازدید هفته : 253
بازدید ماه : 246
بازدید کل : 381654
تعداد مطالب : 213
تعداد نظرات : 220
تعداد آنلاین : 1








کاری از شیرمحمد عاشوری (خواندن ذهن شما توسط کامپیوتر)

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تصاویر زیباسازی نایت اسکین



تصاویر زیباسازی نایت اسکین




تصاویر زیباسازی نایت اسکین

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل
تصاویر زیباسازی نایت اسکین

فونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

ابزار وبلاگ نایت اسکین

تصاویر زیباسازی نایت اسکین


تصاویر زیباسازی نایت اسکین